طبیعت

طبیعت و آدمها

بعد از مدتها  با دوستان هوس کردیم بریم تو طبیعت . شب قبل بارون خوبی زده بود و هوا عالی بود. به جرات میتونم بگم تا حالا تو تیر ماه این هوا رو تجربه نکرده ام. گفتیم بریم آهار به ده تنگه .

برای اولین بار تو این ده سال گذشته بود دیدم که قبل از دهی طناب انداختن و جلوی راه را بسته اند. پرسید : "برای تفریح آمدید؟" دوست ما هم که راننده بود باصداقت گفت "بله". گفت "میشه 2000 تومان" . دوست ما داد و من هم فقط کمی غر زدم. تو راه ده تنگه قدری ذهنم مشغول این بود که این چه رسمیه ما آدمها داریم ؟ این همه امکان خدا در اختیار ما گذاشته ولی ما خیلی زود خرابش میکینم . دور خودمان و اون حصار می کشیم و از اون بهره برداری شخصی می کنیم . این مبلغ برای ما مهم نبود، ولی با خودم گفتم چی شده که این مردم مهربان و ساده دل آهار اینجوری شدند؟ این ها همون مردم ساده دل و مهمان نواز آهار هستند پس چی شده؟ شاید هم حق داشته باشند ؟ نتونستم اونها را مقصر بدونم . شما دلیل این کار رو چی می دونید؟

تو کوله هاتون چی دارید؟

چرا نمی پرسییم تو کیفتون ، تو حسابتون،تو خونه هاتون چی دارید ؟ حرف از کوله زدیم ، کوله های ما همیشه متفاوت هستند حتی تو یک برنامه ممکنه سایز کوله هامون با هم فرق کنه! تو کوله هر کسی چیزهای مختلفی هست از نخ وسوزن گرفته تا لباس گرم و . . . اما هیچ وقت نمی گیم تو کوله هامون چیه ! یا حداقل همشو نمی گیم.

اما در واقع تمامی لوازم وسایل مورد نیاز  سفر یا برنامه هر کسی یا همون توشه راهش را تو کولش میگذاره. اهمیتش هم همینه .

البته هر کسی براساس تصورش از برنامه یا سفر یا راهی که در پیش داره وسایل مختلفی را برمی داره و عموماً این تصویر ها و برداشتها متفاوتند (حتی اگر قبلاً راه رو رفته باشه) و براساس نوع فکر آدمها فرق میکنه که هر کسی چی تو کولَش می گذاره؟ حال شما برای برنامه ها معمولاً چی بر می دارید؟ تو کوله هاتون چی می گذارید؟