هر روز صبح زود بیدار میشم و بعد از خوردن صبحانه سوار سرویس اداره میشم و راهی محل کار میشم. هر روز حجم مکاتبات بیشتر وبیشتر میشه. توقعات رئیس بالا گرفته و ارباب رجوع مختلف رو میفرستند سراغ من . تقریباً اکثر کارهای سازمان رو سر در می آرم و از پسشو بر می آیم. شاید بخاطر رو کم کنی تا حالا همه رو انجام میدادم ولی حالا بخودم که اومدم دیدم بخاطر همین شدم یک ماشین که هر روز بیشتر از دیروز بارش میکنن. رفتم خونه و یه خورده موسیقی گوش دادم ، جواب نداد. تلویزیون رو روشن کردم چرخی تو کانالهای داخلی ، خبری نیست . همه چیز همون همیشگی ها هستند. رفتم سراغ خارجیاش بی هدف چرخی زدم و کانالهای مختلف رو چک کردم ، حوصله ام سر رفت. گفتم زنگی بزنم و با بچه ها بیرون بریم . با دوستم که مطرح کردم گفت : کجا بریم؟ سینما؟ پارک ؟ هیچ کدوم جواب نمیده .بریم قدم بزنیم تو این شلوغی؟ اصلاً حال نمیده . دیدم راست میگه و یه خورده درددل کردیم از این موضوع . اون هم تایید کرد ، ای بابا دچار عجب تکراری شدیم ها ! هر روز همین هایی که گفتیم . واقعاً که خسته کننده است . آخرش که چی بشه ؟
ما هم در گیریم اما می گذرونیم.
سلام ممنون که به وبلاگم لینک دادی ولی لطف کن آدرس جدید را جایگزین کن!!
سلام عزیز خدا
امیدوارم روزی بالای کوه نورانی عشق را ملاقات کنی
و بادا که آنروز من از چاکرانت باشم
بادا
به امید دیدار دوست
سلام
خوبید؟
اومدم بگم که اپ کردم
خوشحال میشم نظرتونو ببینم
اگه شما هم اپ کردید منو بی خبر نذار
موفق باشی
بای
با این علاف گشتنای که از شما می بینم معلوم مجرد هستید
لطفا ازدواج بفرمایید مشکلات حل می شن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!