گیاه وحشی کوهم

گیاه وحشی کوهم، نه لاله‌ی گلدان

مرا به بزم خوشی‌های خودسرانه مبر

به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم

مرا به خانه مبر!

زادگاه من کوه است.

 

ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون،

به زیر سنگی یک روز می‌شوم مدفون.

سرشت سنگی من آشیان اندوه است.

جدا ز یار و دیارم دلم نمی‌خندد،

ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه!

به غیر حسرت پرخشم و آرزوی مخواه!

گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار

مرا نوازش و گرمی به گریه‌ می‌آرد،

مرا به گریه میار!...

 

 

                                   ژاله اصفهانی؛ در نبود و یاد-بودش

نظرات 1 + ارسال نظر
ماهی تنها سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:26 ب.ظ http://onlyabadan.blogsky.com

وقا زیبا بود
منم به روزم دوست داشتید سری بزنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد